کد مطلب:5502 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

پیامبر اسلام و شیوه گذر از جامعه جاهلی
یكی از ابعاد زندگی پیامبرصلی الله علیه وآله كه كمتر مورد توجه قرار گرفته است، شیوه آن حضرت در تبدیل جامعه جاهلی به جامعه اسلامی است.

پاسخ به این پرسش كه: پیامبرصلی الله علیه وآله چگونه توانست در فرصتی اندك و با امكاناتی ناچیز، آن چنان تغییراتی در سطح فرد و جامعه به وجود آورد كه پس از مدتی، جامعه ای كاملاً متفاوت با آن چه پیش از آن بوده است، پدید آورد و پیامبرصلی الله علیه وآله چگونه «جامعه جاهلی» را به «جامعه اسلامی» تبدیل كرد؟

حضرت محمّدصلی الله علیه وآله در جریان تغییر، تبدیل و گذار از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی از شیوه فرهنگی بهره جسته است؛ به بیان دیگر، در رأس اقدامات آن حضرت، اقدامات فرهنگی و محتوایی قرار داشته و به تعبیر امروزه، آن حضرت از تئوری فرهنگی، استفاده كرده است. چرا كه پس از آن كه فكر، اندیشه و باور انسان تغییر كرد، رفتار و كردار او نیز تغییر خواهد كرد، لذا تغییر در محتوای باطنی انسان ها عاملی سرنوشت ساز به شمار می آید.

حتی وقتی پیامبرصلی الله علیه وآله تشكیل حكومت داد، باز هم به فكر و فرهنگ، اولویّت و اولیّت می داد [1] .

توسعه و تحوّلی كه پیامبرصلی الله علیه وآله در جامعه جاهلی ایجاد كرد، تحوّلی بی نظیر بود.

برای این كه بتوانیم شیوه آن حضرت را در این تغییر و تحول استنباط كنیم لازم است اجمالاً اقدامات پیامبرصلی الله علیه وآله را بشماریم:

نخستین اتّفاق، تغییر در شخص حضرت محمّدصلی الله علیه وآله بود؛ یعنی تبدیل شدن او از یك انسان معمولی به یك انسانی كه مسؤولیت مهمّی را بر عهده او گذارده اند.

پیامبرصلی الله علیه وآله با این تغییر كه توسط «وحی» صورت گرفت و از آن با عنوان «بعثت» یاد می شود، به «ابلاغ وحی»، «انذار» و «دعوت» مردم به سوی خدا مأمور شد و در این راستا تغییر در محتوای باطنی و اندیشه و فكر مردم را محور كار و فعالیت خویش قرار داد.

با دستور «قُمْ فَأنْذِر» به میان مردم رفت و ندا داد: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا».

سه سال دعوت مخفیانه و پس از آن دعوت علنی، همگی بر محور «اصل دعوت» انجام گرفت. «اصل دعوت» هیچ گاه از دستور كار پیامبرصلی الله علیه وآله خارج نشد، حتّی وقتی در مدینه بود و به موفقیت های زیادی در عرصه داخلی رسید، دعوت سران سایر قبایل، كشورها و امپراتوری ها را به سوی خدا و اسلام آغاز كرد. دعوت، یك دستور قرآنی بود:

«ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ » [2] ؛ دعوت كن به سوی پروردگارت از طریق حكمت، موعظه نیكو و با آن ها به شیوه ای كه نیكوتر است جدال كن.

به طور كلی اقدامات پیامبرصلی الله علیه وآله در این خصوص، به دو بخش قابل تقسیم است:

الف) اقداماتی كه به تغییر در افكار معطوف بود؛

ب) اقداماتی كه در جهت تغییر در رفتار انجام می گرفت.

مهم ترین اقدامات پیامبرصلی الله علیه وآله در بخش نظری [3] كه می توانیم از آن به «انقلاب اعتقادی» یاد كنیم از این قرار بود:

1. معرفی خداوند تبارك و تعالی به مردم با تمامی خصوصیّات و صفات، نفی شرك و بسط تفكر خداپرستی و توحید یا مطرح كردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهان بینی مردم؛

2. توصیف موجودات روحانی عالم از قبیل فرشتگان و ملائكه؛

3. توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح در او؛

4. توصیف نبوّت و رهبری و چگونگی وحی؛

5. توصیف مرگ، حیات اخروی و معاد؛

6. توصیف امّت های خوب و بد گذشته و دعوت به تفكّر در سرگذشت آن ها.

تمامی مباحث مذكور در قرآن مجید و به ویژه در قالب آیات مكی آمده است.

در بخش عملی و افكاری، كه به منظور تغییر در رفتار عرضه شد، می توان به موارد زیر اشاره كرد:

1. ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز [4] .

2. ارائه مدل های رفتاری و گفتاری برای گرامی داشت هم نوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار [5] .

بخشی از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقی قرار می گیرند و بخشی در حوزه مسائل فقهی.

موارد زیر از این قبیل است: سبقت جویی در خیر؛ میانه روی؛ وفای به عهد؛ كظم غیظ؛ صابر و صادق بودن.

و ویژگی های دیگری از قبیل: تواضع، عدم تجسس در زندگی خصوصی افراد، عدم پرهیز از غیبت و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهی، خوش رفتاری، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر و مادر و كودك و زن و دختر و...، رعایت انصاف و عدل، كمك به مستمندان و یتیمان و...، ارزش دانستن كار، رعایت بهداشت، احترام به مالكیت افراد و... این دستورات تغییراتی در عرصه های اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، اخلاقی و سیاسی پدید آورد.

3. ارائه مدل عملی در تنظیم رابطه مردم و حكومت كه در مدینةالنبی محقّق شد.

طبق این مدل، تشكیلات و سازمان حكومت براساس بیعت و مشاركت همگانی و تأییدات الهی شكل گرفته و در خدمت امت بود.

از استبداد و خودرأیی خبری نبود و مشاورت در امور جای آن را گرفته بود.

آیاتی چون «وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ»، «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ» زمینه ساز مشاركت همگانی بود. تأمین سعادت مردم، تأمین رفاه، امنیت و استقلال از اهداف دولت اسلامی بود.

از تبعیض های اقتصادی و سیاسی خبری نبود و همه كسانی كه در زمره پیروان آن حضرت قرار گرفته بودند، با هم همكاری صمیمانه داشته و نسبت به هم خیرخواه بودند.

البته پیامبرصلی الله علیه وآله و مسلمانان و جامعه نوپای اسلامی، چه در مكه و چه در مدینه، دشمنانی نیز داشتند كه مشركان، یهودیان و سپس منافقان از مهم ترین آنان به شمار می رفتند.

مشركان، مبارزه خود با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و مسلمانان را، از رویارویی با قرآن شروع كردند و آن را شعر، سحر، أساطیر الاولین و... نامیدند، تا این كه قرآن تهدید به تحدی كرد و فرمود: اگر چنین است، شما هم سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورید.

پس از ناكام ماندن مبارزه با قرآن، مبارزه با پیامبرصلی الله علیه وآله را آغاز كردند، ابتدا سازش های سیاسی و اقتصادی و عبادی را پیشنهاد كردند كه هیچ كدام پذیرفته نشد: «لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ - وَلا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ»، تا این كه دست به آزار و اذیت پیامبرصلی الله علیه وآله زدند و حتّی برای قتل آن حضرت نقشه كشیدند كه پیامبر با هجرتش، خود را از این توطئه رهانید.

یهودیان نیز از پیمان شكنی و توطئه برای قتل پیامبرصلی الله علیه وآله كوتاهی نكردند و در مواردی مثل جنگ احزاب، با مشركان هم دست شدند.

منافقین هم در هر فرصتی از درون، جامعه اسلامی مدینةالنبی را مورد هجمه خویش قرار دادند و در جهت اهداف خویش به هر اقدامی دست یازیدند.

با همه دشمنی ها و توطئه ها، پیامبرصلی الله علیه وآله و مسلمانان پیروز شدند. البته مسائل مختلفی در پیروزی و گسترش اسلام نقش داشت و نمی توان از نقش معجزات و به ویژه قرآن، خصوصیات شخص پیامبرصلی الله علیه وآله از قبیل: خودی بودن، شرافت نسبی، گذشته نیكو، اخلاق نیكو، تلاش فوق العاده، لیاقت و كاردانی، ایمان قاطع، شناخت درست شرایط زمانی و مكانی و سیاسی و اجتماعی، و نیز نقش سایر مسلمانان به ویژه حضرت خدیجه، ابوطالب، علی، حمزه، جعفر و...علیهم السلام.

هم چنین نقش خلأهای حقوقی، اخلاقی، سیاسی، اعتقادی و موقعیت مكه و فطری بودن دین اسلام و محتوای آن و نقش خصلت های مثبت موجود در میان اعراب از قبیل: عادت داشتن به زندگی سخت و شجاعت و مهمان نوازی و تعهّد در مقابل بیعت و تعصّب و رقابت صرف نظر كرد.

امّا نقش اصلی در این تغییر و تحوّلات، مربوط به تغییری است كه در محتوای فكری و باطنی انسان ها اتفاق افتاده است.

انقلاب فكری و محتوایی سبب می شود تا تمامی ارزش ها، شناخت ها، دانش ها، باورها، ایستارها، نگرش ها، گرایش ها و حتّی احساسات و در مجموع فرهنگ یك جامعه تغییر كند و به دنبال آن، زمینه اقدامات دیگری مانند مشاركت افراد در اقدامات نظامی و اقتصادی به منظور پیشرفت آرزوها و خواست های دینی، فراهم گردد.

بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت كه در دوره سیزده ساله مكّه، تمامی اقدامات متوجه مسائل فرهنگی و معنوی است؛ به تعبیر دیگر، در این دوره محور فعالیّت ها «فردسازی» است، چنان كه در دوره مدینه محور فعالیّت ها «جامعه سازی» است.

البته در همین دوره مسائل نظامی نظیر جنگ بدر، اُحد و احزاب و سایر برخوردهای نظامی پیش آمد، امّا هیچ یك از این نبردها به منظور تحمیل دین بر دیگران صورت نگرفت، بلكه جنبه دفاعی داشت، چنان كه در قرآن نیز بر این امر تأكید شده است كه برای برپایی قسط، خداوند در درون جامعه اسلامی كتاب و میزان را به عنوان ابزار دست پیامبرصلی الله علیه وآله قرار داده است، امّا از آن جا كه نظام اسلامی نظر به نوع روابط موظّف است از كیان اسلام دفاع كند، نیروی نظامی (حدید) نیز در كنار ابزارهای فوق پیش بینی شده است [6] .

بر همین اساس است كه خداوند چنین دستور می دهد:

«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُم...» [7] ؛ و آماده و مهیّا كنید در مقام مبارزه از آذوقه و آلات جنگی، اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خودتان...

به این ترتیب پیامبرصلی الله علیه وآله موفق شد با استفاده از شیوه ها و ابزارهای فرهنگی، نبوت و رهبری الهی را به جای شیخ قبیله، دین اسلام و ارزش های اسلامی را به جای ارزش های جاهلی، توحید را به جای شرك، مسؤولیّت پذیری را به جای مسئولیت گریزی، عقیده به معاد را به جای عقیده به آینده پوچ و عبث، كار و تولید و مالكیت و غنا و وسیله بودن ثروت برای كسب خیر را به جای دزدی، غصب، تنبلی، غارت، فقر و هدف بودن ثروت، فضایل اخلاقی را به جای رذایل اخلاقی، كمك به نیازمندان و آزاد كردن بردگان را به جای به بیگاری كشاندن انسان های مستضعف و برده كردن آن ها، حكومت جهانی را به جای حكومت قبیله ای، منافع اسلامی و انسانی را به جای منافع قبیله ای، اعتماد را به جای بی اعتمادی، مسابقه در خیرات را به جای مسابقه در شرور، ایثار و عدل و انصاف را به جای غارت و ظلم، و تلاش برای دستیابی به آینده بهتر را به جای ركود و تلاش برای حفظ وضع موجود، قرار داد: [8]

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ»؛ [9] او كسی است كه در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان بر انگیخت كه آیاتش را بر آن ها می خواند و آن ها را تزكیه می كند و به آنان كتاب(قرآن) و حكمت می آموزد و مسلما پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند.

حضرت علی علیه السلام فرمود:

خداوند متعال، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را هنگامی فرستاد كه از عصر پیامبران پیشین مدّت زمان بسیاری سپری شده بود و ملّت ها در خواب عمیقی فرو رفته بودند. فتنه و فساد، جهان را از كران تا كران فرا گرفته بود و اعمال زشت و پلید رواج محسوسی داشت. آتش جنگ همه جا شعله ور بود و دنیا، چهره های بی فروغ و پُر از مكر و فریب به خود گرفته بود. برگ های درخت زندگی زرد و پژمرده گشته و از میوه آن خبری نبود. آب حیات (معنوی و اخلاقی) فرو خشكیده و نشانه های هدایت، كهنه و خراب و پرچم هدایت، سرنگون گشته و بیرق های پستی و گمراهی همه جا در اهتزاز بود. زندگی با سیمایی كریه و عبوس با اهل دنیا روبرو بود. میوه درختش، فتنه و خوراكش، مُردار و بر دل های مردم وحشت و اضطراب و بر برون آنان شمشیر حاكم بود... [10]


[1] چارچوب نظري اين بحث در نظريه ماكس وبر و شهيد سيّد محمّد باقر صدر، قابل پي گيري است.

تئوري هايي كه در بررسي مسائل عقب ماندگي و توسعه فقط به عوامل دروني و داخلي توجه دارند؛ نظير تئوري دوگانگي اقتصادي و اجتماعي «سينگر»، تئوري مراحل رشد «رستو»)Rostow( و تئوري «ماكس وبر» )Max weber( و نظريه محتواي باطني انسان از «سيد محمّد باقر صدر».

و تئوري هايي كه علل و عوامل عقب ماندگي كشورهاي جهان سوم را در خارج از اين جوامع جست وجو مي كنند و در واقع فقط به علل خارجي توجه دارند؛ نظير تئوري امپرياليسم به مثابه آخرين مرحله سرمايه داري «لنين»)Lenin( تئوري امپرياليسم «كائوتسكي» )kautsky( تئوري امپرياليسم و اقتصاد جهاني از «بوخارين» )Bukharin( و تئوري انباشت سرمايه از «رزا لوكزامبورگ)Rosa Luxemburg( .

تذكر: چگونگي، شيوه، ابزار و ساز و كار رسيدن به توسعه، پرسش جدّي فراروي گرايش ها، نگرش ها، بينش ها، دانش ها و دانشمندان مختلف است. برخي از نظريه پردازان با طرح تئوري هاي خطي، بر تقليد از غرب اصرار مي ورزند و برخي ديگر با تأكيد بر الگوهاي غير خطي، سعي بر بومي سازي نظريّات توسعه دارند. پژوهشگر محترم نجف لك زايي، در پژوهشي با عنوان پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله و شيوه گذر از جامعه جاهلي به جامعه اسلامي، با نگرشي از نوع دوم، به كندوكاو در تاريخ صدر اسلام پرداخته تا مسير جديدي را در جهت بومي سازي نظريات توسعه بگشايد. وي به اين سوال پاسخ داده كه پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله چگونه توانست در فرصتي اندك و با امكاناتي ناچيز، آن چنان تغييراتي در سطح فرد و جامعه پديد آورد كه پس از مدتي، جامعه اي كاملاً متفاوت با آن چه پيش از آن بود به وجود آيد. وي با طرح نظريه محتواي باطني انسان سعي كرده تا گام هاي اوليه را، با استفاده از داده هاي تاريخي، جهت طرح يك نظريه توسعه نوين بردارد.

[2] نحل (16) آيه 125.

[3] لازمه تغيير در رفتار، تغيير در افكار است، منتها دو نوع فكر، و به تعبير حكما، دو نوع حكمت داريم: حكمت نظري و حكمت عملي.

حكمت نظري يعني علم به آن چه هست، مثل علم به وجود خدا.

حكمت عملي يعني علم به بايدها و نبايدها.

انجام و ترك اين بايد و نبايدها و به تبع آن ساختن ساختارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ديني در اختيار ما انسان ها است.

[4] از اين مورد مي توان به تنظيم روابط ميان انسان و خدا ياد كرد.

[5] از اين مورد مي توان به تنظيم روابط ميان انسان ها با يكديگر ياد كرد.

[6] در قرآن كريم آمده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»(حديد (57) آيه 25).

[7] انفال (8) آيه 60.

[8] براي مطالعه حوادث تاريخ اسلام ر.ك: السيره النبويه، ابن هشام؛ فتوح البلدان، بلاذري.

[9] جمعه (62) آيه 2.

[10] أَرْسَلَهُ عَلَي حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَي حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَي وَ ظَهَرَتْ أَعْلامُ الرَّدَي فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ.

فَاعْتَبِرُوا عِبَادَ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا تِيكَ الَّتِي آبَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ بِهَا مُرْتَهَنُونَ وَ عَلَيْهَا مُحَاسَبُونَ وَ لَعَمْرِي مَا تَقَادمَتْ بِكُمْ وَ لا بِهِمُ الْعُهُودُ وَ لا خَلَتْ فِيَما بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمُ الأَحْقَابُ وَ الْقُرُونُ وَ مَا أَنْتُمُ الْيَوْمَ مِنْ يَوْمَ كُنْتُمْ فِي أَصْلابِهِمْ بِبَعِيدٍ». نهج البلاغه، خطبه 88، ص281.